۳۰ آبان ۱۳۸۷

سر ما خاک ره پیرمغان خواهد بود


تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود

سر ما خاک ره پیرمغان خواهد بود

حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است

بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود

بر سر تربت ما چون گذری همت خواه

که زیارتگه رندان جهان خواهد شد

برو ای زاهد خودبین که زچشم من و تو

راز این پرده نهان بود و نهان خواهد بود

ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز

تا گر خون که از دیده روان خواهد شد

چشمم آن دم که زشوق تو نهد سر به لحد

تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد

زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

نویسنده وبلاگ