ای ساربان ای کاروان،
لیلای من کجا میبری
با بردن لیلای من،
جان و دل مرا میبری
در بستن پیمان ما تنها گواه ما شد خدا
تا این جهان بر جا بود این عشق ما بماند به جا
تمامي دينم به دنياي فاني ،
شراره ي عشقی که شد زندگاني
به یاد یاری خوشا قطره اشکی ،
به سوز عشقی خوشا زندگانی
همیشه خدایا محبت دلها ،
به دلها بماند، بسان دل ما
که لیلی و مجنون فسانه شود ،
حکایت ما جاودانه شود
تو اكنون ز عشقم گريزاني
غم انداز عشقم نميخواني
از اين غم چه حالم نميداني
پس از تو نمودن براي خدا، تو مرگ دلم را ببين و برو
چو طوفان سختي ز شاخهي غم،
گل هستيام را بچين و برو
كه هستم من آن تك درختي، كه در پاي طوفان شكسته
ای ساربان اي كاروان،
لیلای من کجا می بری با بردن لیلای من جان و دل مرا می بری
ای ساربان کجا میروی ، لیلای من چرا می بری
این شعر را با صدای محسن نامجو شنیدنی است