گفتی شتاب رفتن من از برای توست
آهسته تر برو که دلم زیر پای توست
آهسته تر برو که دلم زیر پای توست
با قهر میگریزی و گویا که غافلی
آرام سایهای همه جا در قفای توست
سر در هوای مهر تو رفت و هنوز هم
در این سری که از کف ما شد هوای توست
چشمت رهم نمیدهد به گذر گاه عافیت
بیمارم و خوشم که دلم مبتلای توست
خوش میروی به خشم و به ما رو نمیکنی
این دیده از قفا به امید وفای توست
ای دل نگفتمت حذر از راه عاشقی؟
رفتی، بسوز، اینهمه آتش سزای توست
ما را مگو حکایت شادی که تا به حشر
مایئم و سینهای که در آن ماجرای توست
بیگانهام ز عالم و بیگانهای ز ما
بیچاره آن کس که دلش آشنای توست
بگذشت و گفت این به قفس افتاده کیست
این مرغ پر شکسته محزون همای توست
.....
تقدیم به یک دکتر.