۱۶ خرداد ۱۳۸۸

چشم گريان تو نازم




چشم گريان تو نازم ، حال ديگرگون ببين
گريهء ليلي کنار بستر مجنون ببين


بر نتابد اين دل نازک غم هجران دوست
يارب اين صبر کم و آن محنت افزون ببين


مانده ام با آب چشم و آتش دل ، ساقيا
چارهء کار مرا در آب آتشگون ببين


رشکت آمد ناز و نوش گل در آغوش بهار
اي گشوده دست يغماي خزان ، اکنون ببين


خبات! ديگر کار چشم و دل گذشت از اشک و آه
تيغ هجران است اينجا ، موج موج خون ببين

نویسنده وبلاگ