۱۰ شهریور ۱۳۸۷

"بی دوست نباشم هرگز"



طعم شیرین لبت درد و دوا ریخت به هم
نسخه شربت و قانون شفا ریخت به هم

این چه شیرینی و لطفیست که بر لب داری
نزدم بوسه هنوزش، لب ما ریخت به هم

به طواف لبت ای کعبه آمال و امید
طی این سعی، نه مروه که صفا ریخت به هم

دست بردم به قلم تا که دهم شرح لبت
جوهر و حسرت و آه دل ما ریخت به هم

به فدای لب همچون شکرت جان و دلم
گرمی بوسه تو حال مرا ریخت به هم

در دلم بود که "بی دوست نباشم هرگز"
یا رب این فکر دل انگیز چرا ریخت به هم

حکمت و مصلحتی هست یقینا در کار
چه توان کرد عزیزم که خدا ریخت به هم

نویسنده وبلاگ