آن قدر از مقابل چشم تو رد شدم
تا عاقبت ستاره شناسی بلد شدم
منظومهای برابر چشمم گشوده شد
آن شب که از کنار تو آرام رد شدم
گم بودم از نگاه تمام ستارگان
تا این که با دو چشم سیاهت رصد شدم
شاید به حکم جاذبه، شاید به جرم عشق
در عمق چشمهای تو حبس ابد شدم
دیدم تو را در آینه و مثل آینه
من هم دچار- از تو چه پنهان؟! ـ حسد شدم
شاعر شدم همان که تو را خوب میسرود
مثل کسی که مثل خودش می شود شدم
در حیرتم چگونه، چرا در نگاه تو
دیروز خوب بودم و امروز بد شدم
تا عاقبت ستاره شناسی بلد شدم
منظومهای برابر چشمم گشوده شد
آن شب که از کنار تو آرام رد شدم
گم بودم از نگاه تمام ستارگان
تا این که با دو چشم سیاهت رصد شدم
شاید به حکم جاذبه، شاید به جرم عشق
در عمق چشمهای تو حبس ابد شدم
دیدم تو را در آینه و مثل آینه
من هم دچار- از تو چه پنهان؟! ـ حسد شدم
شاعر شدم همان که تو را خوب میسرود
مثل کسی که مثل خودش می شود شدم
در حیرتم چگونه، چرا در نگاه تو
دیروز خوب بودم و امروز بد شدم