۱۴ اسفند ۱۳۸۸

آیا میتوانیم همزمان عاشق دو نفر باشیم؟؟؟؟؟


بیشتر مردم معتقدند که چنین چیزی امکان ندارد، چرا که اگر واقعاً و از ته دل عاشق کسی باشید، نمی توانید همزمان کسی دیگر را نیز دوست داشته باشید، در مقابل برخی نیز بر این باورند که بهتر است خیلی عاشق طرف مقابل خود نباشی که اگر روزی قرار باشد جدا شوید، راحت تر دل بکنید و به کس دیگر علاقه مند شوید، البته در اولین رابطه ی عشقی بین دو نفر، یک سری مشکلات غیر قابل اجتناب وجود دارد که خیلی خوشایند نیست، امّا با تمام اینها، به دلیل تعهدات و نقاط مشترک عاطفی بین آن دو، این رابطه نیز به نوعی زیبایی خاصّ خود را دارد.

یکی از دلایلی که بیشتر افراد از تن دادن به همچین رابطه ای خودداری می کنند، ترس از عدم اعمال تعهدات بین خود و طرف مقابل است که خود امری بسیار دشوار است. از طرفی می بینید که همزمان می توانید علاوه بر اینکه عاشق پدر، مادر، فرزند و ... باشید، به جنس مخالف نیز عشق بورزید و او را هم دوست داشته باشید، شاید همین حالا با خود بگویید، "خوب، عشق به پدر و ...کاملاً متفاوت است"، امّا آیا در این عشق نگران آنها نمی شوید؟ برای آنها از خیلی چیزها گذشت و فداکاری نمی کنید؟ و در آخر حتّی شاید حاضر باشید برای آنها بمیرید؟ اگر خوب دقّت کنید می بینید که برای دوست دختر/پسر، نامزد/شوهر، نیز همین عواطف را دارید!

بعلاوه در این بین با آنها رابطه ی نزدیکی هم دارید و این خود سبب ایجاد عواطفی بس عمیق تر خواهد شد. در اثر این حالات و احساسات دو طرفه، به مروز زمان ، این دیگر سکس نیست که مسبب این عواطف است بلکه زوجین سالها و سالها در سایه ی آرامش و دوستی با یکدیگر زندگی می کنند. در اینجاست که می بینید این رابطه شبیه به دوست داشتن پدر، مادر، خواهر، فرزند و ... است. درست است که عشق به فرزند، می تواند والاترین عشق باشد امّا حقیقت این است که این رابطه تنها تا وقتی دو طرفه است که آنها به سنّ نوجوانی برسند، آن وقت است که با انتظارات پی در پی فرزند و عدم نارضایتی از والدین، دیگر این رابطه آنقدر صمیمی و مثل قبل نخواهد بود.

عشق به جنس مخالف، نه تنها آزادی ها و عواطف قبلی شما را محدود نمی کند بلکه می بینید که گویی نیمه گمشده ی خود را پیدا کرده اید، شاید تا آن زمان هیچ وقت فکر نمی کردید که شما هم به این رابطه نیاز دارید، امّا تنها با نیل به آن می فهمید که چقدر این نوع دوست داشتن متفاوت و شیرین است، مثل اینکه دوباره متولّد شدید!

متأسفانه برخی از ترس قربانی شدن و اینکه روزی نفر مقابل خود را از دست دهند، به کسی دیگر روی می آورند، این افراد با توّهمات واهی، به بی راهه می روند و رفته رفته با نفر بعدی و بعدی، دیگر مثل آدم آهنی رفتار می کنند! در حالی که زیبایی یک رابطه با جنس مخالف در علاقه و اشتیاق دو طرف به با هم بودن و گذران لحظات رویایی و آرامش بخش با یکدیگر است.

آیا از تعهد و ایجاد رابطه با تنها یک نفر می ترسید؟ بیشترین علّت ترس از شروع این روابط این است که طرفین فکر می کنند که در اثر مرور زمان شاید از یکدیگر خسته شده و برای هم تکراری شوند، یک نگاهی به والدین و عشق های قدیمی بیاندازید، آنها نیز روزی عشق خود را با تعهد و وفاداری شروع کردند و در حال حاضر شاهد سالگردهای ازدواج و ... چهل ساله آنها هستیم! می بینید که عشق واقعی خستگی در کارش نیست.

امروزه زن و مرد در صحنه اجتماع حضوری فعال دارند. در اثر این وضعیت روابط آنها رودر رو و ملموس تر است، شاید هم یکی از دلایل اینکه بیشتر مردم تن به خانه نشینی نمی دهند همین موضوع است، امّا در اثر این تنوع رفت و آمد، روابط جنس مخالف نیز بیشتر ولی متغیر، بی ارزش و بی ثبات تر شده است. همواره خلقت دو جنس مخالف و تفاوت طبع و هورمون های متضاد بین آنها، سبب جذب به طرف هم می شوند، تا اینجای داستان، این مسئله ذاتی و طبیعی است، امّا متأسفانه باز هم به دلیل تنوع و در دسترس بودن انواع چهره، شخصیت و ... جنس مخالف، حس تنوع طلبی و وسوسه در مردم موج می زند، درست مثل اینکه سیر باشی و از جلوی نانوایی رد شوی، ناخودآگاه آنقدر بوی نان تازه وسوسه کننده است که بازهم دوست داری در عین سیری، نانی بخری و از طمع تازه ی آن لذّت ببری! آن وقت است که با این مشکل روبرو می شوی که چطور می شود دو نفر را همزمان دوست داشته باشی با یک درجه و یک حس؟! ممکن است همزمان عاشق همسر خود باشی، ولی به طرف کسی دیگر نیز متمایل شوی و در عین ناباوری، شیفته ی او نیز امّا کمی متفاوت تر شوی! دلایل این گرایش می تواند، کشش جنسی یا عاطفی باشد. خیلی زنان در اثر کمبود عاطفی به طرف کسی دیگر می روند، البته آنها معمولاً قبل از هر رابطه نزدیکی، نیاز به تأمین عاطفی و مسائل احساسی دارند. شاید این سوالیست که بیشتر مردها در مورد زنها در ذهن خود می پرسند: "چرا زنها به مسائل جنسی و فیزیکی خود کمتر اهمیت می دهند"

شما که تنها هستید باید بدانید برای دوست شدن با کسی و ایجاد رابطه ای صمیمی، حتمًا مجبور نیستید که عاشق او شوید، مطمئن باشید دوستی، خود موجب تکمیل عواطف شما و تنهاییتان می شود، می توانید تنها تشعشعات قلب خود را در اختیار نفر مقابل بگذارید نه همه قلب را! در این حالت، اگر این رابطه به جدایی ختم شود، مطمئناً ضربه ی کمتری می بینید!، متأسفانه چیزی که هنوز در فرهنگ ملل مختلف جا نیفتاده است، این است که زنان باید به تأمین نیازهای جنسی خود ارزش بیشتری قائل شوند و بهتر است قبل از اینکه کاملاً وابسته یا به قول خانم ها عاشق کسی شوند، به این نوع رابطه نیز فکر کنند. چرا که خود رابطه نزدیکی مسبب تشدید عاطفه و صمیمیت بین دو نفر می شود که هیچ گاه نیل به این عواطف با به سر بردن در محیط کار و ... عملی نیست، عاشق شدن خوب است اما چه بهتر که این عشق و صمیمیت به مرور زمان، در سایه رابطه نزدیکی، تجدید و تقویت شود، اگر دونفر (چه مرد و چه زن) از نظر روابط جنسی از جانب هم تأمین باشند، خود عاملیست مهم در اینکه دیگر دو نفر به برقراری رابطه ای جدید و در ادامه، دوست داشتن نفری دیگر به طور همزمان، کمتر تمایل و گرایش پیدا کنند و از مسیر خود منحرف شوند.


نویسنده وبلاگ