۱۱ مرداد ۱۳۸۸

رفت و گذشت،




آب از آب تکان نخورد
نه دیدی و نه دیده شدی
رفت و گذشت، بی نگاهی که بوی مهربانی دهد
غافل از این که همین نزدیکی ها
از آب آبی تر است دلی که میمیرد برای لحن کودکان یار
لحنی شبیه مریمی های پر پر
امشبم مثل همیشه است
باز هم سر میزند تنهایی
آره ......
از دوباره می آید دلتنگی
آره...
با ندیدنش چه می کنی؟
هراسی ندارم
باهاش رفیقم این روزا....
....
...
..

اینم لینک دکلمه اش با صدای استادِ جان پرویز پرستویی








نویسنده وبلاگ