بر گو سخنی صدای من باش
بر خوان غزلی نوای من باش
بر خوان غزلی نوای من باش
بر خیزو نسیم در هوا ریز
با سبزه بیا صفای من باش
با سبزه بیا صفای من باش
من زندگیم برای دل بود
تو نیز دلا برای من باش
تو نیز دلا برای من باش
قفل از در بسته یار بردار
آزادی من رهاییم باش
آزادی من رهاییم باش
تا باز روم به خانه خویش
تو غافله دعای من باش
تو غافله دعای من باش
بر شانه بخت من فرود آی
از اوج بیا همای من باش
از اوج بیا همای من باش
من می شکنم اگر نباشی
مشکن دل من برای من باش
مشکن دل من برای من باش
اینجا که مجال گریه ای نیست
تو نعره بزن صدای من باش
تو نعره بزن صدای من باش
جز دانش عشق رهبری نیست
تو رهبر من خدای من باش
تو رهبر من خدای من باش
رفتی تو اگر به خانه ما
یاد آور رفته های من باش
یاد آور رفته های من باش
دیدی تو اگر جوانیم را
از بحر خدا تو جان من باش
از بحر خدا تو جان من باش
او را بنوازو در بغل گیر
تو هق هق گریه های من باش
....تو هق هق گریه های من باش
علیرضا میبدی