۲۰ اسفند ۱۳۸۷

باور نکردی ...


باور نکردی
باور نکردی که سکوت
همان حرف نگفته
همان نگاه مشتاق و پرپر
همان التهاب دیدارو همان
همان هایی که هیچگاه
کلمه ایی برایش
متولد نشد ...

سکوت
همهء آنهاست ...

باور نکردی
که سالها
با طعم بوسه هایت
نوشتم
با طعم بوسه هایت
خواندم
و با طعم بوسه هایت
نفس کشیدم ...

باور نکردی
که باران
بهانه ایست، برای تو
که التهاب دریا
در چشم من
همان قرارهای توست ...
و عشق
امان از عشق
عشق، عشق و باز هم عشق
کلمه ایی که
روسیاهان زیادی راسپید کرد ...

و همان عشق
ردپایی نگذاشت در تو
اما مرا
خاک ریز کرد
خاک ریز ...

افسوس
باور نکردی ...

نویسنده وبلاگ