۲۷ مرداد ۱۳۸۷

براي تو كه يك گلبرگ زودرنجي


نگاه كن من چه بي پروا ، چه بي پروا
به مرز قصه هاي كهنه مي تازم

نگاه كن با چه سر سختي تو اين سرما
براي عشق يه فصل تازه مي سازم

يه فصل پاك يه فصل امن و بي وحشت
براي تو كه يك گلبرگ زودرنجي

يه فصل گرم و راحت زير پوست
من براي تو كه با ارزش ترين گنجي

نگاه كن من به عشق تو چه ليلا وار
تن يخ بسته ي پرواز و مي بوسم

بيا گرم كن منو با سرخي رگ هات
من اون رگ هاي پر آواز و مي بوسم

بيا هيچ كس مثل من و تو عاشق نيست
مثل من و تو عاشق و همسايه و همدرد

بيا از شيشه ي سخت و بلند عشق
مثل ارابه نور رد بشيم با هم

نگاه كن من چه شبنم وار چه شبنم وار
به استقبال دست هاي خزون ميرم

هراسم نيست از اين سرماي ويرانگر
براي تو من عاشقانه ميميرم

نویسنده وبلاگ