۱۰ خرداد ۱۳۸۷

دختر بي بازگشت ِ گريه ها!


دوست دارم به جاي سمفوني بتهون،
صداي ويولن نواز ِ كور خيابان ولي عصر را بشنوم!
دلم مي خواست كه حافظ
- اين همراه هميشه حافظه ام!-
يكبار به سمت ِ سواحل سادگي مي آمد!
مي خواستم كتابت او رابه زبان زلال نوزادان بي زنگار ببينم!
مي خواستم ببينم آن ساده دل،با واژه هاي كوچه نشين چه مي كند!
هي! آرزوي محال!
آرزوي محال...

و تو!

- دختر بي بازگشت ِ گريه ها! -
از ياد نبر كه ساده نويسي،هميشه نشان ساده دلي نيست!
پس اگر هنوزبعد از گواهي گريه ها در دفترم مي نويسم:
« باز مي گردي»
به ساده دل بودنم نخند!
اشتباه ِ مشترك ِ تمام شاعران ِ اين است،
كه پيشگويان خوبي نيستند ...

نویسنده وبلاگ